باز دیشب ریشه قلبم گسست پاره های شیشه در چشمم نشست
در سکوت پرز غوغای دلم باز هم شب بود و ساقی مستِ مست
تو دلم یه دنیا حرفه!!! اما فقط خودم میفهمم..........بزار برای تو هم بگم ...تو هم بشنوی و دلت بشکنه، بفهمی که چقدر وظیفه ات بزرگه!!!!
ببین این همه شهید حقیقتا در راه اسلام شهید شدن گرچه قسمتی از هدفشان ملی بوده اما اعظم ان دفاع از هویت شیعی بوده .
نمی دونم میتونی تصور کنی یا نه؟ اما من دیدم...........شنیدم.........
میتونی تصور کنی یک شیمیایی چی میکشه؟ میتونی تصور کنی یه گردان بره و دیگه هیچ نشونی ازش نرسه؟ میتونی تصور کنی با شلیک مستقیم توپ شهید شدن را؟ میتونی تصور کنی رفتن زیر شنی تانک ها رو؟ میتونی تصور کنی شهیدی را که قابل شناسایی نیست؟ میتونی تصور کنی بدن پدر بیاد اما سرش هنوز توی شلمچه پیدا نشده؟ میتونی تصور کنی 30 سانت به 30 سانت 5 مدل مین را؟ میتونی بفهمی یک پلاک روی سیم های خار دار حکایت از چیست؟ میتونی..............
باید بتونی !!!! باید بفهمی و تااخر عمر یادت بمونه شهیدان ما و خانواده هاشون این همه عذاب و رنج را تحمل کردند تا همیشه تاریخ شیعه باقی بمونه و بمانی و بدانی که تو نیز عهده دار مسئولیتی ! وظیفه داری بنده باشی ! و ظهور را نزدیک کنی !!!!
آه...................................
دلم تنگه........نمیتونم دلم را از این خطه مقدس شده جدا کنم ... بد جوری هوایی شده ! میدونی بوی بهشت را استشمام کرده و در این فضای پر غبار بی طاقت شده !
چه کنم که دلم را انجا گذاشته ام و من" بی دل" باز هم رهسپار وادی گناه شدم...
ای ساربان آهسته ران..........کارام جان گم کرده ام